تعداد بازدید: ۱۱۰۹
کد خبر: ۵۰۷۱
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۲۲:۲۲ - 15 September 1401
یادداشت تبلیغی؛

شرح و تفسیر زیارت نامه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، قسمت اول

مقصود از «خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» چیست که خداوند پیش از آفرینش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وی را آفرید؟ در پاسخ باید گفت: بر پایه برخی از روایات، وجود مقدس اهل بیت(علیهم السلام) در مرتبه آفرینش دو نوع وجود و دو نشاء دارند؛ ...

شرح و تفسیر زیارت نامه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

معاونت فرهنگی و روابط عمومی ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات کردستان؛شرح و تفسیر زیارت نامه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، قسمت اول

زیارت نامه ذیل، که در تهذیب شیخ طوسی(جلد ششم، صفحه۱۰) و درمفاتیح الجنان شیخ عباس قمی به عنوان زیارتنامه دوم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است، پنج فراز دارد و هر فرازش در بردارنده پیام هایی قرآنی، کلامی، عرفانی و سیاسی است. در آستانه شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) تلاش می کنیم به اندازه فهم ناقص خود، فرازهای پنج گانه زیارتنامه را مورد شرح وتفسیر قرار دهیم.

شرح فراز اول: یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ
اگر بخواهیم نسبت به پیام هایی که در این فراز از زیاتنامه نهفته است، معرفت وشناخت پیدا کنیم، امکان ندارد مگر آن که به چند پرسش کلیدی که این متن در برابر ما قرار می دهد، پاسخ داده شود.
پرسش نخست این است مقصود از «خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» چیست که خداوند پیش از آفرینش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وی را آفرید؟ در پاسخ باید گفت: بر پایه برخی از روایات، وجود مقدس اهل بیت(علیهم السلام) در مرتبه آفرینش دو نوع وجود و دو نشاء دارند؛

مرتبه و نشاء اول، نشاء و مرتبه ی جسمانی است، یعنی اهل بیت علیهم السلام از صلب و رحم پاک معین و در ظرف زمان و مکان معین پا به عرصه این عالم گذاشتند و پس از گذشت زمانی رحلت کرده و به شهادت رسیده و یا می رسند.

نشاء و مرتبه دوم؛ وجود نوری و مرتبه ی تجردی است که همان آفرینش پیش ازآفرینش جسمانی است، یعنی خداوند متعال پیش از خلق و آفرینش جسمانی، روح مطهر آنان را از وجود نوری خود خلق کرد؛ ازهمین رو در روایت آمده است که پیامبر گرامی(ص) در توصیف آفرینش خود و اهل بیتش فرمود:

((انَّ اللَّهَ خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیاً وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ آدَمَ ع حِینَ لَا سَمَاءَ مَبْنِیهً وَ لَا أَرْضَ مَدْحِیهً وَ لَا ظُلْمَهَ وَ لَا نُورَ وَ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ وَ لَا جَنَّهَ وَ لَا نَارَ فَقَالَ الْعَبَّاسُ فَکیفَ کانَ بَدْءُ خَلْقِکمْ یا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ یا عَمِّ لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یخْلُقَنَا تَکلَّمَ بِکلِمَهٍ خَلَقَ مِنْهَا نُوراً ثُمَّ تَکلَّمَ بِکلِمَهٍ أُخْرَى فَخَلَقَ مِنْهَا رُوحاً ثُمَّ مَزَجَ النُّورَ بِالرُّوحِ فَخَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیاً وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ فَکنَّا نُسَبِّحُهُ حِینَ لَا تَسْبِیحَ وَ نُقَدِّسُهُ حِینَ لَا تَقْدِیسَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ ینْشِئَ خَلْقَهُ فَتَقَ نُورِی فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشَ فَالْعَرْشُ مِنْ نُورِی وَ نُورِی مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ نُورِی أَفْضَلُ مِنَ الْعَرْشِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ أَخِی عَلِی فَخَلَقَ مِنْهُ الْمَلَائِکهَ فَالْمَلَائِکهُ مِنْ نُورِ عَلِی وَ نُورُ عَلِی مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ عَلِی أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِکهِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ ابْنَتِی فَخَلَقَ مِنْهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَالسَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ مِنْ نُورِ ابْنَتِی فَاطِمَهَ وَ نُورُ ابْنَتِی فَاطِمَهَ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ ابْنَتِی فَاطِمَهُ أَفْضَلُ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ وَلَدِی الْحَسَنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ فَالشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ مِن نُورِ وَلَدِی الْحَسَنِ وَ نُورُ الْحَسَنِ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ الْحَسَنُ أَفْضَلُ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ وَلَدِی الْحُسَینِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْجَنَّهَ وَ الْحُورَ الْعِینَ فَالْجَنَّهُ وَ الْحُورُ الْعِینُ مِنْ نُورِ وَلَدِی الْحُسَینِ وَ نُورُ وَلَدِی الْحُسَینِ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ وَلَدِی الْحُسَینُ أَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّهِ وَ الْحُورِ الْعِینِ الْخَبَرَ». (بحارالأنوار، ج،۱۵،ص۱۰) 

پرسش دوم این است که مقصود از عالَمی که پیش از این عالَم، وجود مقدس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در آن مورد امتحان قرار گرفت، چیست؟ باید گفت: مقصود از عالَمی که پیش از این عالَم، حضرت فاطمه در آن مورد امتحان قرار گرفته اند، عالم «ذر» یا همان عالم «الست» یا عالم «قالوا بلی» است که از جنس ماده و زمان نیست بلکه عالمی فراتر از عالم ماده و مجرد از آن می باشد؛ که هرچند نتوان ماهیت وحقیقت آن عالم را درک کرد ولی به دلیل آیات ذیل که دلالت بر وجود چنین عالمی دارند، نمی توان حقیقت آن عالم را انکار کرد چرا که در آیه (81) سوره آل عمران آمده است؛

((وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِين: و [به خاطر بياوريد] هنگامى را كه خداوند، از پيامبران [و پيروان آها]، پيمان مؤكّد گرفت، كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم؛ سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را که با شماست تصديق مى‏كند، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس [خداوند] به آنها گفت: «آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان مؤكّد بستيد؟»؛ گفتند: «[آرى] اقرار داريم!»؛ [خداوند به آنها] گفت: «پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم.))

ونیز در آیه (172) سوره اعراف
((وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا : [به ياد آر] زمانى را كه پروردگارت از صلب و پشت فرزندان آدم ذريه و نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خويشتن گواه ساخت. [و گفت:] آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آری؛ گوهی دادیم» (اعراف، آیه ۱۷۲) 
پرسش سوم این است که مقصود از موضوعی که در عالم ذر یا عالم اَلَست ازحضرت زهرا(سلام الله علیها) میثاق گرفته شده است، چه بوده است؟ باید گفت: هرچند ماهیت امتحان برای ما روشن نیست ولی با مطالعه آیات قرآن و شواهد روایی، یکی از دو احتمال زیر و یا هر دوی این احتمال ها، می تواند همان موضوعی باشد که خداوند از آن حضرت میثاق گرفته است؛

احتمال اول: خداوند از ارواح همه انسان ها از جمله حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تعهد گرفته است و آنان نیز میثاق و پیمان بستند که اگر به این عالم بیایند، به درک و دریافت توحیدی و نیز به پرستش ذات اقدس تعالی پای بند باشند و به ندای فطری خود پاسخ عملی بدهند و حق تعالی را هم آن گونه که هست بشناسند و به او اعتراف داشته باشند، و هم آن گونه که شایسته است، بپرستند وستایش کنند؛ شاهد براین ادّعا، آیه ۶۰ سوره مبارکه یس است:« أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ: اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكردم كه شيطان را مپرستيد؛ زيرا وى دشمن آشكار شماست» و نیز آیه ۶۱ همان سوره است: «وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ: و اين كه مرا بپرستيد؛ اين است راه راست»؛ و حضرت فاطمه سلام الله علیها نه تنها خود بر چنین باور و میثاقی پای بند بوده است، بلکه دیگران را نیز دستگیری و به میثاق الهی هدایت و راهنمایی می نموده است؛ ازهمین رو درخطبه فدکیه خدا را به زیباترین وجه توصیف نموده و فرموده است:

((وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ. اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْ‏ءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِه))
در عبادت و پرستش نیز آن چنان خدا را عبادت و پرستش می کرد که از امام صادق(ع) درباره این که چرا فاطمه، «زهرا» نامیده شده است، نقل شده است:
((سَأَلْتُ أَبَاعَبْدالله(ع) عَنْ فَاطِمَةَ لِسُمِّيَتِ اَلزَّهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لاهل السموات کما تزهر نورالکواکب لاهل الارض» (بحار، ج۴۳، ص۱۳) 

و همچنین حسن بصرى كه يكى از عُباد و زُهاد دنياى اسلام است، درباره فاطمه زهرا (عليها السلام) مى گويد: « به قدرى دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله عبادت كرد و در محراب عبادت ايستاد كه پاهاى آن بزرگوار از ايستادن در محراب عبادت ورم كرد» (مهجه البیضا ء، ج٤، ص۲۰۸)
و در برخى از روايات آمده است كه: «گاهى مردم مدينه نيمه شب در حين عبور از در خانه حضرت زهرا(عليها السلام)، او را در محراب عبادت مى يافتند و نورى را از خانه او متجلى و ساطع مى ديدند؛ از پيامبر(صلى الله عليه و آله) علت را مى پرسيدند؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به هنگامى كه فاطمه(عليها السلام) در محراب عبادت است، هزاران فرشته بر او درود مى فرستند و او را سيده زنان عالم خطاب مى كنند. او اهل سجده هاى طولانى و قيام و ركوع طولانى بود و خداى را با تمام وجودش عبادت مى كرد» (بحار، ج۱۳، ص۱۱) 

احتمال دوم: مقصود از میثاق انبیاء، انتظارسازی پیامبران پیشین نسبت به پیامبر آخرالزمان است. یعنی در عالم ذر از تمام پیامبران پیمان گرفته شده است که هم خودشان به پیامبر آخرالزمان ایمان داشته و در مقام نصرت رسانی پیامبر آخرالزمان باشند.
و هم امت خودشان را در این دو جهت نسبت به پیامبر آخرالزمان آماده سازند؛ از همین رو از امام علی(ع) در تفسیر آیه «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِين » (آل عمران، آیه۸۱) ، روایت شده است: «عن ابی ایوب عن علی بن ابی طالب قال: لم یبعث الله عزوجل نبیاً آدم فمن بعده الّا اخذ علیه العهد فی محمّد لئن بُعِثَ و هو حی لیؤمننّ به و لینصرنّه و یأمره فیأخذ العهد علی قومه فقال: و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب وحکمه: خداوند هیچ پیامبری را از آدم(علیه السلام) گرفته تا پیامبران بعدی به رسالت مبعوث نکرد، مگر آن که از او عهد گرفت که اگر در مدت زندگی او آن حضرت مبعوث شد باید به وی ایمان آورده و یاری اش کند و به او فرمان داد که بر همین منوال هر پیامبری از قومش پیمان بگیرد.
با این توضیح می توان نتیجه گرفت میثاق و امتحانی که خداوند در عالم ذر و اَلَست وقالوا بلی از حضرت زهرا(سلام الله علیها) گرفته است، این است که آن حضرت نه تنها به رسول الله(ص) ایمان آورد و نصرت برساند، بلکه به ولی و امام زمان خود-یعنی امام علی(ع)- ایمان آورد و به آن حضرت یاری برساند؛ که آن حضرت(سلام الله علیها) هم درشرایطی که همه مردم به واقعه غدیر پشت کرده بودند، نه تنها به ولایت امام علی(ع) مومن بود، بلکه در نصرت رساندن حضرت علی(ع) از جانشان هزینه کردند؛ ازهمین رو می گوییم: « امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ.

شرح فراز دوم: فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً
فهم درست و صحیح از این قسمت از زیارتنامه مبتنی بر این است که دو نکته توضیح داده شود:

نکته اول: عروج و صعود ازعالم «ناسوت» و رسیدن به عالم «لاهوت» و به مقام «راضیه مرضیه» که بدون واسطه ندای «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» (سوره فجر) را بشنود، جز از راه عبور از دالان ابتلائات، مشکلات و سختی ها امکانات پذیر نیست؛ ازهمین رو قرآن کریم در آیه ۶ سوره انشقاق می فرماید: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه: ای انسان به درستی که تو در راه پروردگارت تلاش می کنی و بالاخره او را دیدار خواهی کرد.

نکته دوم: حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در وفای به میثاق و عهد عالم الست و قالوا بلی، در ایمان به ولی و امام زمانش و نصرت رساندن به وی، با چهار ابتلا و مصیبت که هرکدام از آن ها تلخ تر ازدیگری بود، روبه رو شد که اگر صبر نبود قطعاً او همانند بقیه مردم آن زمان از ورود به این میدان عقب می نشست و این بار تکلیف را به دوش نمی کشید.

اولین مصیبت، رجعت و بازگشت امت اسلامی به ویژه خواص از مهاجر و انصار به جاهلیت بود که درکمتر از هفتاد روز بعد از واقعه غدیر و انجام بیعت مهاجر و انصار با امام علی(ع)، در زیر سقف سقیفه جمع شده بودند تا نظام قبیله ای یا شیخوخیت را جایگزین نظام ولایی نمایند و رهبر جهان اسلام از بین قبیله های اوس، خزرج، تیم و عدی انتخاب شود. تحمل این مصیبت برای حضرت بسیار سخت و دشوار بود؛ چرا که می دیدید پس از بیست و سه سال فداکاری رسول گرامی، بهترین اصحابش که از نقبای آن حضرت به شمار می آمدند، میثاق و بیعت غدیر را زیر پا گذاشته اند و اسیر نفسانیات شده اند؛ این مصیبتی بود که کسی چون حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می توانست با آن صبر فاطمی خود، آن را تحمل کند.

دومین مصیبت و ابتلا که به مراتب تلخ تر ازمصیبت قبلی است، معمولی کردن شخصیت و جایگاه آن حضرت-که دارای مرتبه«جمع الجمع» بود- توسط غاصبین خلافت بود که می خواستند آن حضرت، آن گونه که بوده است، در بین امت اسلامی دیده نشود؛ ازهمین رو وقتی حضرت، به ابوبکر مراجعه می کند و از او می خواهد فدک را بازگرداند ودست ازغصب خلافت بردارد، ابوبکر برای این که شخصیت عصمت کبری را بشکند، از او شاهد مطالبه می کند؛ با این که لازم نبود شاهد معرفی کند-چون فدک دراختیار آن حضرت بود- ولی حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، ام ایمن و امام علی(ع) را معرفی کرد که ابوبکر همین شاهد ها را هم نپذیرفت. همه این کارها انجام نمی شد جز این که می خواست شخصیت آن حضرت را بشکند و این مصیبت، بدترین مصیبتی بود که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) گرفتار آن شده بود و با صبر و استقامت بی نظیرش تحمل می کرد.

سومین مصیبت و بلیه ای که آن حضرت با آن رو به رو بود، این بود که وقتی آن حضرت به سراغ اصحاب رسول الله(ص) رفتند و نصرت خواهی می کردند، اصحاب با این که هم تجربه نظامی داشتند -چرا که هفتاد غزوه و سریه را کرده بودند- و هم از عده و تعداد نفر بالاترین جمعیت شهروندان مردم مدینه را تشکیل می دادند و هم ازنظر عده وامکانات، تسلیحات کاملی را دراختیار داشتند، به ندای نصرت خواهی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پاسخ نمی دادند؛ از همین رو در خطبه فدکیه اصحاب را مورد ملامت قرار داده اند و می فرماید: « ماهذه الغمیزه فی حقی و السنه عن ظلامتی ... ء اُهضَم تراث ابی و انتم بمرأی مِنّی و مسمع... و انتم ذوالعدد والعده والاداه و القوه و عندکم السلاح و الجُنه توافیکم الدعوه فلا تجیبون و تاتیکم الصرخه فلا تغیثون: چیست این ضعف شما نسبت به حق من؟! چرا ظلمی را که بر من وارد شده است، به سر می برید و خوابید؟! ... در حالی من را می بینید و سخنم را می شنوید، نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع می شوم ؟... درحالی که دارای عِده و عُده، ابزار و پیرو هستید و در حالی که نزد شما سلاح وسپر می باشید، پشت سرهم صدای دعوت من به شما می رسد، اما اجابت نمی کنید و صدای فریاد واستغاثه به شما می رسد، ولی جواب نمی دهید.

چهارمین مصیبت که باور آن سخت است و اگر کسی ازغصه برای آن دق کند، نباید آن را بعید دانست؛ این بود که در دانه پیامبر(ص) درکمتر ازده روز پس از رحلت، به دلیل حمایت از ولایت مورد تهاجم قرار گرفت؛ که قلم شرم دارد این مصیبت ها را بیا ن کند؛ چرا که در گزارش این مصیت ها واژگانی آمده است که باید برای آن خون گریه کرد. ابن تیمیه درمنهاج السنه (ج۸، ص۲۹۱) می نویسد: «انه کبس البیت: به خانه فاطمه هجوم برد». ابن حجر عسقلانی درمیزان الاعتدال (ج۱، ص۲۸۳) می نویسد: « ان عمر رفس فاطمه: عمر به شکم فاطمه لگد زد». عبدالفتاح عبدالمقصود درکتاب«الامام علی بن ابی طالب»(ج۴،ص۷، ۲۷۴) گزارش می دهد: «واقترب وقوع الباب ثم ضرب واقتحمه...: عمر نزدیک آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به درکوبید تا به زور وارد شد... صدای زهرا در آستانه خانه بلند شد طنین استغاثه ای بودکه دختر پیامبر سرداد. چون تحمل چنین مصیبتی صبر بالائی را می طلبید، امام باقر(ع) به زائر می آموزد که خطاب به حضرت بگوید: «فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً

نگارنده: حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری

نظرات کاربران
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۴۷ - ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
بسیار عالی ،
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
ویدیو