تعداد بازدید: ۳۳۶۲
کد خبر: ۴۳۵۰
تاریخ انتشار: ۰۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۰ - 02 May 1401
گزارش بارگاه امام حسین علیه السلام - قسمت سوم

ضریح امام حسین (ع) در دوران بنی عباس

ضریح امام حسین (ع) در دوران بنی عباس

 

رونق گرفتن زیارت امام حسین (ع) در ابتدای حکومت بنی عباس

در حاکمیت عبد الله سفاح ، نخستین خلیفه عباسی ، زیارت مرقد و بارگاه حضرت، از سوی دوستداران اهل بیت (ع) رونق گرفت چرا که مردم با علویان از آن جهت که آنان را مصداق اهل بیت (ع) و آل پیامبر (ص) می دانستند پیوند عاطفی داشتند و عباسیان نیز این گزینه به عنوان برترین ابزار در تضعیف امویان سود می جستند.(1)

به هنگام خلافت وی کنار مرقد امام حسین (ع) بنای سرپوشیده دیگری ساخته شد. در دوران مهدی عباسی به سال (۱۵۸ ق) ، بنای سرپوشیده قبلی از نو ساخته شد و مادر مهدی برای خادمان سید الشهدا حقوق ماهانه ای مقرر کرد.(2)

ویرانی بارگاه ، نخستین بار در آغاز خلافت منصور دوانیقی

اولین کسی که از بنی عباس ، بدعت دست درازی به بارگاه مقدس را پایه گذاری کرد، منصور دوانیقی بود. او در راس همه کسانی است که به حریم بارگاه مقدس و قبر مطهر تجاوز کرده اند. وقتی قدرت و دولت بنی عباس ، مستقر شد و آنها توانستند جنبش های داخلی را سرکوب و دشمنان اموی خود را قلع و قمع نمایند؛ اندک اندک دشمنی خود با آل ابوطالب (ع) و پیروانشان را آشکار ساختند؛ همان دشمنی که در آغاز کار پوشیده و پنهان بود.

روی کار آمدن منصور، بعد از برادرش و با زشتکاری معروف و مشهوری که در حق مردان برجسته و سرشناس از نسل امام حسن (ع) روا داشت و آنان را بی رحمانه به شهادت رساندند، این دشمنی علنی شد و شدت یافت.

پس تجاوز و دست درازی او از حریم زنده ها گذشت و به قبر مردگان نیز سرار نمود. به همین جهت بغض و کینه وی ، نسبت به سادات علوی و مفاخود ایشان، او را بر آن داشت تا به قبر مطهر امام حسین (ع) دست درازی نماید. کار منصور دوانیقی ، سرمشق جانشینان وی شد و هارون الرشید و پس از متوکل ، راه او را ادامه دادند.

ظلم و ستم منصور دوانیقی و پرده دری های او به جایی رسید که عالمان دینی به مقابله شدید با وی ، برخاستند و دو نفر از پیشوایان چهار مذهب زمان منصور به نام های "ابو حنیفه" و "مالک بن انس ، برای اهل مدینه فتوا دادند؛ بیعتی که منصور دوانیقی برای خود گرفته، چون از روی رضا و رغبت نبوده و با زور و اجبار گرفته شده است، بیعت صحیح شرعی نیست.

حتی ابوحنیفه از این فراتر رفته و با جرأت و جسارت تمام، افزوده است: هر گاه منصور و امثال او ، در صدد ساختن مسجدی برآیند و از وی (ابو حنيفه) بخواهند، آجرهای آن را شمارش کند، هرگز دست به چنین کاری نمی زند؛ زیرا آنها فاسق اند و فاسق، طلاحيت امامت و رهبری ندارد.

این خبر به منصور دوانیقی رسید و ابو حنيفه را دستگیر کرد و به زندان افکند و آن قدر او را در زندان نگاه داشت تا از دنيا رفت ؛ ابوحنیفه سختی و تلخی زندان را به خاطر این فتوا که به گفته علامه مجلسی در کتاب تذكرة الائمه (3) ، موجب علاقه و محبت شیعیان گردید، تحمل کرد. اما مالک بن انس که منصور به کار گزار خود، جعفر بن سلیمان در مدینه دستور داد، هفتاد تازیانه به او بزند. سپس[4:45 جعفر بن سلیمان را به واسطه اجرای دستور ، توبیخ کرد و وی نیز به عذرخواهی از مالک به خاطر کار خود، مبادرت نمود.(4)

 

 بارگاه مطهر در روز گار هارون الرشید

از میان بنی عباس بعد از منصور دوانیقی ، هارون الرشیاد در اواخر دوران خویش ، قبر مطهر امام حسین (ع) را ویران ساخت. او ساختمان بارگاه را از بین برد و محل قبر مطهر را هموار کرد و درخت سدری را که نزد آن، روییده بود از ریشه بیرون آورد تا اثر قبر شریف را به کلی محو و نابود نماید. با اینکه دوران وی ، نوید بخش خیر و برکت فراوان بود و سیاست خود را همچون پدرش ، مهدی عباسی با نرمش و ملاطفت و خوش رفتاری با بستگان خود و مهربانی با شیعیان اهل بیت (ع) آغاز کرد؛ اما این سیاست ، دیری نپایید و به سخت گیری بسیار بر ضد سادات علوی بدل گشت. او امام موسی بن جعفر (ع) را به زندان افکند تا اینکه آن حضرت در سال (۱۸۳ ه) به شهادت رسید.

سپس با پیروی از سیاست جد خود منصور دوانیقی ، سادات علوی را در تنگنا قرار داد و امانی که به يحيى بن عبدالله بن حسن مثنی - که در سال (۱۷۶ ه) در مازندران قیام کرد- داده بود را نقض نمود و او را بازداشت کرد و پس از آن ، پسرش جعفر را کشت و پیمان خود با برمکیان را بر هم زد.هارون در هفده سال نخست حاکمیت خود، در فاصله سال های (۱۷۰ تا ۱۸۷ ه )، منویات خویش نسبت به بارگاه مقدس را ظاهرا به واسطه موانعی که وجود داشت ، آشکار نساخت.

هر چند که آنها را در اواخر خلافت خود علنی کرد. هنگامی که رشک و حسد هارون الرشید ، نسبت به سادات علوی و جایگاه والای آنان در دل و جان مردم، خشم و کین او را برانگیخت و دیگر توجه مردم به کربلا و زیارت قبر مطهر امام حسین (ع) را بر نتافت و مشاهده نظم و سامان و اداره زیبای حرم امام حسین (ع) و عظمت و قداست آن بارگاه و عنایت کامل به شئون آن ، از جانب مدیران ، خدمتکاران و نگهبانان ، جان او را بر لب رسانید، دستور داد مدیر ارشد بارگاه مقدس ، «ابن ابی داوود» را حاضر کنند تا مزد او را به خاطر خوش خدمتی به حرم امام حسین (ع) بپردازد. چون او را به نزد وی آوردند، در حالی که از خشم و غضب بر خود می لرزید ، پرسید : چه انگیزه ای ، تو را به حضور در حرم وادار نموده است؟

ابن ابی داوود، جواب داد: البته « حسن بن راشد » ، مرا در حرم گمارده است. هارون الرشید با شنیدن این جواب ، سر خود را خشم آگین تکان داد و گفت : چقدر ناگوار است که این کار ، از ناسپاسی های حسن باشد ! او را بیاورید.

وقتی حسن بن راشد را حاضر کردند، به او گفت : چرا این مرد را در حرم گماردی؟ حسن بن راشد گفت : خدا رحمت کند، گمارنده او را ، ام موسی(5) مرا وادار کرد که او را در حرم بگمارم و هر ماه ، سی درهم به وی بپردازم. در این موقع ، هارون الرشید سکوت اختیار کرد و واکنشی نشان نداد؛ سپس اظهار داشت : او را به کار خود در حرم باز گردانید و حقوقی را که ام موسی، برایش تعیین کرده به وی پرداخت نمایید.(6) .

چشم پوشی هارون الرشید از ابن ابی داوود، مدیر ارشد حرم مقدس امام حسین (ع) در آن موقع و پذیرش ظاهری خدمت او در بارگاه همانگونه که ام موسی تعیین کرده بود به گواهی حوادث بعدی ، نشان دهنده تصمیم او به خطرناک ترین و در عین حال ، ترسناک ترین کار ممکن در آن لحظه بود. چه اینکه بغض و کینه بی اندازه اش ، او را به ویرانی کربلا از پایه و اساس واداشت. . به همین جهت دستور داد، گنبد افراشته و خانه های اطراف حرم را تخریب و نابود سازند و درخت سدر را از ریشه در آورند و زمین حرم را شخم بزنند تا همان گونه که بسیاری از مورخین و محدثین نوشته اند با این کار خود ، رد و اثر قبر مطهر را به کلی از بین ببرد.

شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از «یحیی بن مغیره رازی » ، نقل کرده است که گفت: نزد جریر بن عبدالحمید بودم که مردی از اهالی عراق، داخل شد. جریر از او پرسید : مردم چه می گویند؟! او در جواب گفت : از رشید جدا شدم ، در حالی که قبر امام حسین (ع) را با خاک یکسان کرد و دستور داد درخت سدر را قطع کنند و این دستور ، اجرا شد.

در این هنگام جریر، دست های خود را به آسمان بلند کرد و گفت : الله اكبرا راجع به درخت سدر، روایتی از پیامبر خدا (ص) به ما رسیده که آن حضرت فرمود: خداوند قطع کننده درخت سدر را لعنت کند و این سخن را سه بار ، تکرار فرمود. ولی ما تا الان منظور آن حضرت را نفهمیده بودیم، زیرا قصد و غرض از قطع درخت سدر، تغییر جایگاه قبر امام حسین (ع) است تا مردم ، به آن دسترسی پیدا نکنند.(7)

مثل همین روایت است ، روایتی که سید محمد بن ابی طالب در کتاب تست المجالس خود، نقل کرده و گرفته است:

چنان بود که بر قبر امام حسین (ع) ، مسجدی ساخته شد و این مسجد، بعد از دوران بنی امیه و در روزگار بنی عباس تا خلافت هارون الرشید ، همواره بر قرار بود. اما او، مسجد را خراب کرد و درخت سدری را که نزد آن روییده بود، قطع نمود و قبر امام حسین (ع) را با زمین یکسان کرد.(8)

آنچه «محمدبن علی» ، مشهور به «طقطقی» در کتاب الفخری نقل کرده، رذالت های هارون الرشید نسبت به سادات علوی و بارگاه مقدس را مورد تأیید قرار می دهد.

متن الفخرى ، چنین است: هارون الرشید از خدای متعال ، بیم و هراسی نداشت و کردار زشت و ناپسند او با بزرگان و نام آوران خاندان علی بن ابی طالب (ع) در حالی که ایشان فرزندان دختر پیامبر خدا (ص) بودند، آن هم بدون هیچ جرم و گناهی گویای این است که او از خدای متعال نمی ترسید.(9)

در جلد دهم دایرة المعارف بحار الأنوار، ویرانی قبر مطهر امام حسین (ع) و شخم زدن و کوبیدن محل آن و محو و نابود ساختن اثرش به دست موسی بن عیسی بن موسی عباسی کارگزار هارون الرشید در منطقه کوفه و به دستور او به طور مشروح و مفصل، نقل شده است. هارون الرشید پس از ویرانی بارگاه مقایس، عمر زیادی نکرد، چه اینکه از بغداد، رهسپار «ری» شد و از آنجا ، راهی خراسان گشت و در میانه راه، دچار بیماری گردید و در گذشت.

 

: بارگاه مطهر در روزگار مأمون عباسی

هنگامی که مأمون عباسی خلافت را در اختیار گرفت، همه عباسیان در برابر او ایستادند و او نیز برای آن که حکومت خود را ثبات دهد و خود را از مخالفت عباسیان برهاند، به فرزندان علی (ع) و شیعیان او توسل جست و خواهان نزدیکی بیشتر به آنان شد تا از این رهگذر، حکومت خود را از خطر برهاند و بدان استمرار بخشد و جنبشی را که در مخالفت با عباسیان و به رهبری فرزندان و نوادگان امام حسن (ع) و پیروان زید بن علی سامان یافته بود، سرکوب کند. او از همین روی ، امام علی بن موسی الرضا (ع) را به ولایتعهدی گماشت.

او همچنین می خواست خرسندی خراسانیان را که از دوستداران اهل بیت بودند و او را در پیکار با برادرش امین یاری داده بودند به چنگ آورد . به همین دلیل وانمود کرد که به علوی ها نزدیک است و به آنان به عنوان سزامند ترین کسان برای عهده داری خلافت تمایل دارد. این خود دلیلی دیگر بود که ولایت عهدی را به امام هشتم شیعیان بسپارد.

مامون در چهارچوب همین سیاست در سال ۱۹۳ (ه.ق) نشان علویان را جایگزین نشان عباسیان کرد و دستور داد قبر امام حسین (ع) باز سازی شود و به شیعیان و علاقه مندان اجازه داده شود به زیارت مرقد امامان شیعه بروند. در پی این دستور شیعیان تا حدی احساس آزادی کردند و بوی کرامت به مشامشان رسید و طعم آرامش را چشیدند. در دوره مامون بنایی در خور بر مضجع شریف امام حسین (ع) ساخته شد و این بنا تا سال ۲۳۲(ه.ق) یعنی دوران زمامداری متوکل عباسی بر جای ماند.

 

بارگاه مطهر در روزگار متوکل عباسی

چون متوكل به قدرت رسید کینه و دشمنی دیرین او نسبت به امام علی (ع) و فرزندان و شیعیان و دوستداران آن حضرت، وی را بر آن داشت تا از علویان انتقام بگیرد. متوکل بر شیعه سخت گرفت و آنان را در تنگنا قرار داد، فرمان تعقیب علویان را صادر کرد و آنان را از زیارت مرقد امام شهیدان بازداشت.

او به گذاشتن پاسگاه های منع و تعقیب زائران که در همه پانزده سال فرمانروایی اش به سختی دست به کار این تعقیب و منع بودند بسنده نکرد، بلکه در طی این مدت چهار بار به نابود کردن، با خاک یکسان ساختن و آب بستن به قبر شریف امام (ع) فرمان داد.

١- تخریب قبر امام حسین (ع) در سال ۲۳۳ هجری

ابوالفرج اصفهانی علت این اقدام متوکل را در کتاب مقاتل الطالبيين، چنین نقل کرده است: بعضی عشرتکده ها، زنان خدمتکار خود را نزد متوکل ، پیش از آنکه به خلافت برسد می فرستادند تا در حال مستی ، برایش آواز بخوانند. متوکل یک بار قاصدی فرستاد و آوازه خوان خود را احضار کرد، اما عشرتکده بسته بود و سرپرستش نیز حضور نداشت و به زیارت قبر مطهر امام حسین (ع) رفته بود. چون خبر احضار متوکل به او رسید، سراسیمه مراجعت کرد و بی درنگ، آوازه خوان مورد نظر متوکل را نزد وی فرستاد. متوکل از آوازه خوان پرسید : عشرتکده تعطیل بود، شما کجا رفته بودید.

آوازه خوان جواب داد: سرپرست ما، رهسپار حج شد و ما نیز به همراهش رفتیم. از آنجا که این جریان، مصادف با ماه شعبان بود، متوكل سئوال کرد: در ماه شعبان، کجا حج گزاردید؟

کنیزک آوازه خوان، عرض کرد: به سوی قبر امام حسین (ع)! با شنیدن این سخن، متوكل با عصبانیت از جا پرید و سریعا سرپرست عشرتکده را احضار و از وی بازجویی کرد و املاک و دارایی او را مصادره نمود. سپس مردی از یاران خود به نام دیزج یهودی زاده ای که مسلمان شده بود را به سوی قبر امام حسین (ع) فرستاد و به او دستور داد، آنجا را پس از تخریب ، شخم بزنند ؛ بذر بپاشد و آبیاری کند و تمام ساختمان های پیرامون آن را ویران سازد. دیزج نیز دستور متوکل را اجرا کرد و با تخریب

حائر و ساختمان های اطراف، حدود یکصد جریب زمین را شخم زد، اما وقتی به قبر امام حسین (ع) رسید؛ هیچ کس به آن دست نزد؛ لذا عده ای یهودی را فراخواند تا آن را ویران کنند.

سپس اطراف آن را آب انداخت و در تمام راه های ورودی، به فاصله یک میل در یک میل ، نگهبان گماشت تا هر زائری ، آهنگ زیارت کند، بازداشتش نموده او را نزد متوكل ببرند تا با قتل و زندان مجازاتش کند.(10)

 ۲- تخریب قبر امام حسین (ع) در سال( ۲۳۹ ه)

متوکل کار زشت خود، نسبت به حائر مقدس را تکرار نمود و در سال (۲۳۶ ه) دستور داد برای بار دوم، آن را ویران سازند. از این اقدام ناپسند، روشن می شود که قبر مطهر در طول مدتی که از نخستین تخریب آن به دست متوکل می گذشت، تجدید بنا شده بود. همچنین مساجد و خانه های اطراف آن نیز همچون گذشتند بازسازی شده بود؛ بدون اینکه تاریخ ، به نام کسی که در این مدت کوتاه ، اقدام به تجدید بنای آن کرده است ، اشاره نماید. ولی ساختن یک ساختمان ساده، گویای این حقیقت است که ساکنان کربلا، خود شخصا مبادرت به تجدید بنا کرده اند.

البته همه مورخين ، ویرانی دوم در سال (۲۳۶ ه) را به صورت روشن و آشکار، در کتاب های خود نقل کرده اند و این ، حقیقتی است که می تواند دلیل شدت و وسعت این تخریب، نسبت به ویرانی مرحله پیش قرار گیرد. این واقعه را طبری و ابن اثیر ضمن بیان رویداد های همان سال ، آورده و نوشته اند: متوکل فرمان داد قبر حسین بن علی (ع) و خانه ها و سرای هایی که در آن پیرامون است ویران شود و آن زمین را شخم زنند ، در آن بذر بپاشند ، بر آن قبر آب ببندند و مردم را از گرد آمدن بر آن بازدارند.

 گفته شده است رئیس پاسبانان در آن منطقه اعلام کرد که پس از سه روز، هر کس را در کنار قبر امام حسین (ع) بیابیم به زندان می فرستیم. از آن پس مردم گریختند و از رهسپار شدن بدان جا دست کشیدند. همه ، جای آن قبر و مناطق مجاور آن را شخم زدند و کاشتند (11)

 

3- تخریب قبر امام حسین (ع) در سال (۲۳۷ ه)

آتش خشم متوکل سر کش و طغيان گر با دو بار ویران ساختن قبر مطهر ریحانه پیامبر اعظم (ص) در مدت کوتاه سال های( ۲۳۳ و ۲۳۶ ه) چنان که گذشت فرو ننشست. به همین جهت در سال( ۲۳۷ ه) و برای بار سوم، کار زشت خود را تکرار کرد.

این اقدام بسیار ناپسند، زمانی صورت گرفت که به متوکل خبر دادند، مردم عراق به منظور زیارت امام حسین (ع) در سرزمین نینوا، گرد آمده اند و تعدادشان ، بسیار زیاد است. این حقیقت را «تاج الدين عبدالوهاب» پسر تقي الدين سبکی در کتاب خود به نام طبقات الشافعية و القرمانی» در کتاب اخبار الدول خویش و در ضمن نقل رویدادهای سال (۲۳۷ ه)، آورده اند که: متوکل دستور داد، قبر امام حسین (ع) و خانه های اطراف آن را ، ویران سازند و محل آنها را کشت و زرع نمایند و مردم را از زیارت آن ، بازداشت و آنجا به دشت و صحرا، بدل گشت.

لذا مسلمانان از این کار متوکل، رنجور و متأسف شدند و مردم بغداد، بر دیوار های شهر به نام او، ناسزا نوشتند و دعبل خزاعی و برخی دیگر از شاعران، به هجو و تمسخر وی پرداختند.

در این مرحله متوکل از یک طرف، تحت تاثیر افکار عمومی و از سوی دیگر، رویارویی سپاهیانش با مقاومت شدید ساکنان کربلا و روستاهای اطراف - چنان که بسیاری از راویان و تاریخ نویسان ، نقل کرده اند، توفيق مراحل قبلی را بدست نیاورد.

شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از قاسم بن احمد، پسر معمر اسدی کوفی که از دانشمندان سیره (شرح حال نویسی) می باشد، روایت کرده که : جعفر متوکل ، پسر عباسی با خبر شد که مردم عراق ، برای زیارت قبر مطهر امام حسین (ع) در سرزمین نینوا، گرد آمده اند و گروه زیادی به کنار تربتش رسیده اند.

لذا یکی از فرماندهان خود را با سپاهیان بسیار، فرستاد تا زائران قبر مطهر امام حسین (ع) را متفرق کنند و مردم را از زیارت آن حضرت و گر آمدن در اطراف قبر شریفش ، بازدارند. فرمانده متوکل با سپاهیان خود، رهسپار منطقه شد تا فرمان متوکل را اجرا کند ولی مردم عراق، براو شوریدند و محاصره اش نمودند و به وى گفتند: حتی اگر تا آخرین نفر هم کشته شویم، بازماندگان ما از زیارت امام حسین (ع) دست نخواهند کشید و بدین گونه، راز و رمز مقاومت جانانه خود را، آشکار ساختند.

فرمانده متوكل، عين جریان را طی نامه ای ، گزارش داد. متوکل نیز در جوابش نوشت، زائران را به حال خود رها کند و در حالی که تظاهر به ماموریت جدید می نماید، راهی کوفه شده، به بغداد بازگردد. کار بر این منوال، سپری گشت تا سال (۲۴۰ ه)، فرا رسید در حالی که این رویداد، به سال( ۲۳۷ ه) مربوط می شود.(12)

از این روایت روشن می شود که فرمانده ، دستور متوکل را مبنی بر تخریب قبر مطهر امام حسین (ع) در سال (۲۳۷ ه)، اجرا کرده است؛ حقیقتی که بر بازسازی ساختمان آن، بعد از ویرانی سال (۲۳۶ ه) دلالت می کند.

اما به راستی چه کسی این ساختمان ویران را با سرعت و در آن مدت کوتاه، تجدید کرده است؟ ناگزیر باید گفت: مردم عراق و خصوصا ساکنان منطقه و کربلا، علیرغم سخت گیریهای متوکل، دست به این کار زده اند. البته متن روایت نیز گویای این حقیقت است که مردم ، على رغم سخت گیری و فشار به سوی قبر مطهر امام حسین (ع) می شتافتند و عده زیادی کنار قبر شریفش گرد می آمدند.

این زائران، زمین خالی را زیارت نمی کردند؛ بلکه بدون تردید، بار گاهی آباد و بازسازی شده را زیارت می نمودند که در همین مدت اندک ، تجدید بنا شده بود. همچنین از روایت ، فهمیده می شود که دستگاه متوکل در نتیجه اصرار بر تخریب و نابودی حائر مقدس کربلا، سست و کم هیبت شده، قدرت و صلابت خود را از دست داده بود.

به گونه ای که از اقدام نا پسند خود، به لرزه افتاد و قیام و اقدام ساکنان و در مقابل سپاه حکومت و تهدید مقابله به مثل متوکل را مجبور به خویشتن داری؛ بلکه وادار به عقب نشینی کرده(13)

 

4-تخریب قبر مطهر امام حسین (ع) در نیمه شعبان سال( ۲4۷ ه)

 قبر مطهر امام حسین (ع) به مدت ۱۰ سال از تغرض و دستبرد متوكل، آنوده و در امان بود.

تا اینکه در سال (۲۴۷ ه)، بار دیگر به حائز دست درازی کرد تا اینکه به دست فرزندش «منتصر» و با کمک نیروهای ترک تحت فرمانش کشته شد.

علت دست درازی متوكل به حائر مقدس در سال (۲۴۷ ه)، این بود که متوكل خبر دادند، مردم عراق و خصوصا اهل کوفه ، برای زیارت امام حسین (ع) رهسپار کربلا می باشند و شمارشان بسیار زیاد و بازار بزرگی نیز برای آنان ، برپا شده است. لذا متوکل، فرمانده ای با سپاهی بسیار، فرستاد تا جلوی زائران را بگیرد و دستور بیزاری جستن از زائران قبر امام حسین (ع) را در همه جا اعلام نماید.

بدین گونه قبر مطهر آن حضرت را شکافت؛ زمینش را شخم کرد و بذر پاشید و مردم را از زیارت آن بزرگوار بازداشت، او آشکارا به جست و جوی آل ابی طالب (ع) و شیعیان ایشان پرداخت، امام پیش از آنکه به اهداف خود دست یابد، کشته شد.(14)

این رویداد در کتاب ناسخ التواریخ به شرح زیر آمده است:

بار دیگر به متوكل خبر دادند که مردم عراق از قبایل مختلف و شه و گوناگون به سرزمین نینوا، آمد و شد می کنند و آنجا، همانند خانه خدا، مطاف آنها شده است و نزدیک قبر مطهر، بازارهای بزرگی بر پا کرده اند. این خین خشم او را برانگیخت و سپاهی به کربلا فرستاد تا قبر مطهر امام حسین (ع) را خراب کرده، شخم بزنند و بذر پاشی نمایند. و هر کس از آل ابی طالب (ع) و شیعیان آنان را یافتند، به قتل برسانند. ولی خدای متعال، شر او را به خودش باز گرداند و به دست پسرش منتصر، کشته شد.(15)

ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبيين، کربلا و قبر مطهر و حال و روز زائران آن را به نقل از «محمد بن حسین اشنانی» ، این گونه توصیف کرده است: بعد از یک بار زیارت در آن روزگار ترسناک ، بار دیگر خطر زیارت را به جان خریدم؛ در حالی که یکی از عطر فروشان نیز همراه من شد. لذا به قصد زیارت، روانه گشتیم روزها ، پنهان می شدیم و شب ها راه می سپردیم تا به منطقه غاضریه ، رسیدیم.

نیمه شب، حرکت کردیم و از میان دو نفر نگهبان مسلح که در خواب بودند، گذشتیم تا به حدود قبر مطهر رسیدیم؛ ولی آن را نیافتیم. ناگزیر سمت و سوی آن را اندازه گیری کرده ، به جست و جوی آن

 مبادرت نمودیم تا بدان رسیدیم؛ در حالی که صندوق نزدیکی آن ، سوخته بود و بر قبر مطهر ، آب بسته بودند؛ به گونه ای که محل سنگ قبر در آب فرورفته، به صورت خندق در آمده بود.

پس آن حضرت را زیارت کردیم و مدتی آنجا ماندیم و چنان بوی خوشی استشمام کردیم که هرگز مانند آن را در خاطر نداشتیم.

به هم سفر عطر فروشم گفتم: این بوی خوش چیست؟ او جواب داد: نه! به خدا سوگند هرگز مانند آن را استشمام نکرده ام. سپس زیارت وداع خواندیم و پیرامون قبر مطهر، چند نشانه قرار دادیم و چون متوكل به قتل رسید، با گروهی از طالبين و شیعیان گرد آمده ، به جانب قبر مطهر رفتیم و نشانه ها را یافتیم و قبر را به حالت اول در آوردیم.(16)

در این روایت، مشاهده می شود که گروه نجاتی ، متشکل از این آزادگان مخلص در یاری حق، هر گاه در آن دوران تاریک و دشوار، فرصتی به دست می آوردند، بی درنگ و شتابان نشانه های قبر مطهر را بر پا کرده، به تجدید بنای آن می پرداختند.

به همین دلیل، حائر مقدس در مقاطع مختلف شبیخون متوکل در دوران خلافتش ، هیچ گاه برای مدتی طولانی به صورت مخروبه و متروک، باقی نماند و آمد و شد زائرانش حتی یک لحظه هم قطع نشده است. همانگونه که از این روایت پیداست، محل قبر مطهر نزد آنان مشهور بوده است و نشانه های آن را به طور مخفیانه و دست به دست ، منتقل کرده اند.

با کمک و یاری این آزادگان مخلص و ارادتمند نسبت به خاندان پاک پیامبر اکرم (ص) و غیر ایشان، قبر مطهر تا امروز از حوادث و دگرگونی های روزگار، مصون و محفوظ مانده است. به علاوه، این آزادگان مخلص، تربتی را که امام حسین (ع) در آن دفن شده می شناختند و آن را با عطر دل انگیزی که از آن استشمام می کردند، از خاک های دیگر تمیز و تشخیص می دادند.

بنابر اسناد تاریخی ، پیش از دوره فرمانروایی متوكل ، در کربلا خانه هایی ساخته شده و مردم به تدریج در پیرامون بارگاه آن حضرت مسکن گزیده بودند. طبری در حوادث سال ۲۳۶ (ه. ق) چنین می آورد:

متوکل فرمان داد قبر حسین بن علی (ع) و خانه ها و سراهایی که در آن پیرامون است ویران شود و آن زمین را شخم زنند در آن بذر بپاشند، بر آن قبر آب بندند و مردم را از گرد آمدن بر آن بازدارند. گفته شده است رییس پاسبانان در آن منطقه اعلام کرد که پس از سه روز، هر کس را در کنار قبر امام حسین (ع) بیابیم به زندان فرستیم. از آن پس مردم گریختند و از رهسپار شدن بدان جا دست کشیدند آن قبر و مناطق مجاور آن را شخم زدند و کاشتند.(17)

شیخ طوسی در روایتی که در امالی خود از عبدالله بن دانیه طوی نقل کرده، چنین آمده است :

در سال ۲۴۷ (ه. ق) حج گزاردم. پس از حج به عراق رفتم و آنجا از حکومت، پنهانی قبر امیر مومنان علی بن ابی طالب (ع) را زیارت کو سپس به زیارت امام حسین (ع) روانه شدم. اما آنجا دیدم که زمین و شاده و در آن نهرها جاری ساخته اند و گاوها بر این زمین راند کشاورزان به کشت و زرع مشغول شده اند. من به چشم خود می دیدم که چگونه با گاو این زمین را شخم می زنند و گاوها چون به قبر می رسند از سمت چپ و راست آن می گذرند و هر چه بر آنها تازیانه می نوازند سودمند نمی افتد و بر روی قبر پیش نمی روند.

بدین سال زیارت برایم امکان پذیر نشد و به بغداد رفتم، در حالی که می گفتم: به خداوند سوگند، اگر بنی امیه دست به کار کشتن مظلومانه زاده دختر پیامبر (ص) شد ، عمو زادگان او نیز به کاری همانند دست یازیدند و اینک این قبر اوست که ویران شده است. بنی عباس از این تأسف می خوردند که نتوانسته اند در کشتن او بنی امیه را همراهی کنند و اکنون از این روی به سراغ پیکر و آرامگاه او آمده اند.) چون به بغداد رسیدم سراسیمگی و سرو صدای مردمان شنیدم. پرسیدم : چه خبر است؟ گفتند : پیکی خبر کشته شدن متوکل را آورده است. از شنیدن این خبر در شگفت شدم و با خود گفتم : خدایا ! این شب در برابر آن شب (18) متوکل افزون بر این به تعقیب خاندان پیامبر(ص)و شیعیان این خاندان پرداخت.

اما به همه خواسته هایش نرسید و به دست فرزندش منتصر و در انتقام از آن چه با | خاندان علی (ع) کرده بود کشته شد. متوکل ندیمی غرا چه داشت. او که نامش عباده بود در زیر جامه بالش بر شکم می بست، آنگاه سر تاس خود را برهنه می ساخت و در حضور متوکل می رقصید ، در حالی که خنیاگران می خواندند: «اصلع شکم بر آمده، که خلیفه مسلمانان بود، آمد). مقصود آنان از این سخن، على (ع) بود و در هنگام آواز خواندنشان متوكل میگساری می کرد و می خندید. روزی در حالی که منتصر هم نشسته بود بدین کار پرداخت.

منتصر به عباده اشاره کرد و او را هشدار داد. عباده سکوت گزید. متوکل پرسید: تو را چه شد؟ برخاست و آنچه را رخ داده بود با متوكل باز گفت. منتصر که چنین دید به خلیفه گفت: ای امیر مومنان، آن که این سگی ادایش در می آورد و مردم بدان می خندند، عمو زاده و از بزرگان خاندان تو و مایه افتخار تو است. اگر دوست داری، خود گوشت او را بخور ، اما به کسانی همانند این سگ مده.

متوكل به جای پاسخ دادن به این سخن، از خنیاگران خواست همه با هم شعری دیگر بخوانند. آن شعر دیگر با توهین به ناموس منتصر ، بدین اشاره داشت که او چرا بر عمو زاده اش غیرتی شده است. این خود یکی از عواملی بود که منتصر را به کشتن متوکل و روا شمردن این کار بداشت، هر چند وی دشنامگویی متوكل به حضرت زهرا (س) را نیز شنیده و این هم انگیزه او را قویتر کرده بود.

در کتاب بحار الانوار و همچنین امالی شیخ صدوق به نقل از ابن حبیش آمده است که گفت: ابوالفضل گوید: روزی منتصر شنید که پدرش فاطمه (س) را دشنام می گوید. پس در این باره از کسی پرسید و او پاسخ داد: کشتنش واجب شده است. البته هر کس پدر خویش را بکشد عمرش به درازا نمی کشد. منتصر گفت: اگر با این کار خود خدای را فرمانبری کرده باشم از این اندیشه ندارم که عمرم کوتاه شود.

بدین سان منتصر پدر خود را کشت، ولی پس از آن تنها هفت ماه زنده مانده.(19)

 

 

 

بارگاه امام حسین (ع) در دوره منتصر عباسی

منتصر بر عکس پدرش متوکل، پرهیزگار، عادل ، کریم و بخشنده ،پاکدامن ،

امانت دار و شدیدا خواستار تدارک و تأمین وسیله خوشبختی و رفاه امت بود.

به همین جهت، قبر مطهر امام حسین و امام علی (ع) را در کربلا و نجف تجدید بنا کرد و موقوفات خاندان عصمت و طهارت را که متوکل ، مصادره کرده بود، آزاد نمود. منتصر در همان مدت کوتاه هفت ماه زمامداری خود ، اشتباهات پدرش متوکل را جبران کرد و به گواهی تاریخ ، خدمات ارزنده و مهمی ، نسبت به خاندان پاک پیامبر اکرم (ص) و شیعیان آنها از قبیل توجه نمودن به بارگاه امام حسین (ع) و حضرت علی (ع) و اهتمام به امور آنها و نیز عدم تعرض به قبر امامان معصوم (ع) و به طور کلی ، قبر خاندان ابوطالب ، مبذول داشت.

مسعودی در کتاب « مروج الذهب»، در همین رابطه آورده است: خاندان ابوطالب (علویان)، قبل از زمامداری منتصر عباسی در اندوه بزرگ و ترس و بیم جانکاه، نسبت به مال و جان خود بودند و از زیارت قبر امام حسین (ع) و قبر امام علی (ع) حتی از فاصله نزدیکی مثل کوفه ، منع شده بودند، همچنین از حضور شیعیان غیر مجاور در این زیارت گاهها جلو گیری می کردند؛ دستور متوکل عباسی از سال (۲۶۳ هم همین بود. متوکل در این سال (۲۶۳ه) ، شخصی را که به «دیزج» شهرت داشت ، فرمان داد تا به جانب قبر امام حسین (ع) رفته ، آن را ویران سازد و اثرش را از بین ببرد و زائرانش را مجازات نماید. سپس سعودی در ادامه می نویسد:

همواره وضع بر این منوال بود تا اینکه منتصر در جای متوکل نشست و مردم را آزاد کرد و دستور داد از خاندان ابوطالب دست بردارند و با اخبار و گزارش های آنان، کاری نداشته باشند و از زیارت قبر امام حسین (ع) در جائر و نیز قبر دیگر افراد این خاندان، جلوگیری نکنند و فدک را به فرزندان امام حسن و امام حسین (ع) باز گردانند؛ خودش هم موقوفات سادات علوی را آزاد نمود و تعرض نسبت به شیعیان را ترک و آزار و اذیت را از آنان دفع کرد.(20)

منتصر دستور تجدید بنای حائر را بعد از اینکه متوکل ، چندین بار در دوران حکومتش ویران کرده بود، صادر نمود و برای این مرقد شریف، برج و باروی بلندی ساخت تا راهنمای زائران باشند و این اولین مناره ای بود که برای بار گاه ساخته شد و مردم را به زیارت امام حسین (ع) تشویق و ترغیب کرد.

خلیفه همچنین به علویان جنایت ورزید، اموالی در اختیارشان قرار داد و آنان را به زیارت امام حسین (ع) فرا خواند. در پی این گشایش و این دعوت ، گروهی به کربلا هجرت گزیدند که از آن جمله اند: فرزندان امام موسی بن جعفر (ع) و در مقدمه آنان سید ابراهیم مجاب فرزند امام زاده محمد عابد که خود از پسران امام کاظم (ع) است، فرزندان محمد افطس نوه حسین اصغر که خود از فرزندان امام سجاد (ع) است و همچنین فرزندان زید شهید که دیگر فرزند امام سجاد (ع) بوده است. بنایی که منتصر ساخت ، تا سال ۱۲۷۳ (ه. ق) یعنی دوره خلافت معتضد عباسی بر جای ماند.

 

 

منابع داخل متن

1: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین ص ۲۳۲ و ۲۵۳

2: تاریخ طبری، ج ۱۰ ص ۱۱۸|

3: ۱۳۵، ص ۱۳

4: ابن قتیبه دینوری ، الامامة و السياسة ، ج ۲، ص ۱۶۲

5: ام موسی ، مادر مهدی خلیفه عباسی است

6: تاریخ طبری، ج ۱۰، ص ۱۱۸ حسن بن راشد ، از بزرگان شیعه است که از امام صادق (ع) نقل روایت نموده است

7: شیخ طوسی ، امالی ، ص ۲۰۶؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ۱۸۹؛ بحار الأنوار، ج ۱۰، ص ۲۹۷؛ تظلم

؛ مجالي الطف، ص ۳۹؛ اعیان الشیعه ، ج ۴، ص ۳۰۴؛ نزهة اهل الحرمین ، ص ۱۶ الزهرا، ص218

8: نزهة اهل الحرمین ، ص ۱۶، اعیان الشیعه ج ۴، ص ۳۰۴ ۴۱.

9: الفخرى ، ص ۱۷

10: مقاتل الطالبیین، ص203و204

11: تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۴۴

12: شیخ طوسی، امالی ، ص ۲۰۹؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۶۲۹۶ ناسخ التواریخ، ج ۶، ص ۴۳۸؛ تظلم الزهرا ، ص ۲۱۷ و ۲۱۸؛ شرح الشافيه، ص ۲۰۸؛ اعیان الشیعه ، ج ۴، ص ۲۸۷

13: تاریخ کربلا و حائر حسینی ، عبدالجواد الكلیددار، مسلم صاحبی ص ۲۷۵ و ۲۷۶

14:  بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۹۶؛ ابوفراس ، شرح شافیه، ص ۲۰۸ ؛ ناسخ التواریخ ، ج ۶، ص ۶۴۳۸ نزهه اهل الحرمین، ص ۱۱۸ اعیان الشیعه، ج ۴، ص 278

15: ناسخ التواریخ ، ج ۶، ص ۴۳۸

16: مقاتل الطالبيين ، ص ۲۰۴؛ شرح شافيه ، ص ۲۱۰

17: تاریخ طبری، ج ۱۱، ص44

18: شیخ طوسی، الامالی ، ص ۲۰۹

19: مناقب ابن شهر آشوب ج ۲ ص ۱۹۰ - بحارالانوار ج ۱۰ ص ۲۶۹

20: مروج الذنب مستودی، در حاشیه جلد نهم تاریخ ابن اثیر، ص۱۶۵-۱۶۴ در این کتاب ، نام الذيريح آمده، در حالی که درستش الديزیج است ؛ چنان که در کتاب های دیگر نقل شده است، - تاریخ کربلا و حائر حسینی مترجم عبد الجواد کلیددار

 

منبع: کتاب سیر تاریخی بارگاه امام حسین(ع)

نویسنده:خانم مینو قهرمان

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
ویدیو