تعداد بازدید: ۱۵۲۵
کد خبر: ۵۶۶۳
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۸ - 27 January 1402
سیمای امام حسین علیه السلام از منظر اهل سنت

امام حسین (ع) از منظر اهل سنت

مقدمه

بسیاری از علماء و دانشمندان اهل سنت به تمجید فضایل و کرامات امام حسین (ع) پرداخته‌اند و روایات وارده در حق ایشان توسط رسول اکرم (ص) را نقل کرده‌اند و قیام آن حضرت را عامل احیای مجدد اسلام محمدی می‌دانند. فضایل و اصول اخلاقی ایشان علی رغم تعریف جایگاه در بین شیعیان، در بسیاری از مذاهب دیگر اسلامی و حتی ادیان دیگر به عنوان الگو و اسوه شمرده می‌شود.[1] فضایل حسین بن علی (ع) چنان در منابع اهل سنت ذکر شده است که اشاره به تمام آنان، کتاب جداگانه‌ای می‌طلبد. در این مختصر تنها به گوشه‌ای از این فضایل اشاره می‌شود. حسین بن علی بیست و پنج مرتبه پیاده حج گذاشت. ایشان پس از شهادت حسن (ع) همه‌ساله از مدینه به قصد حج با پای پیاده به مکه می‌رفت.[2] بسیار اهل نماز، روزه، حج و دادن صدقات بود.[3]

از ابوهریره و آن هم از پیامبر نقل کرده است که: «ایشان دست حسین را در دست می‌گرفت و او را روی پاها و سینه خود بلند می‌کرد و می‌فرمود ای کوتاه پا، بیا بالا ای چشم پشه،[4] خدایا من او را دوست دارم تو هم او را دوست بدار»[5]‌ ابن اثیر حسین بن علی (ع) را این‌گونه خطاب می‌کند: «از بزرگان و بلند مرتبگان عرب»،[6] لقب سید جوانان اهل بهشت و پنجم آل کسا از معروف‌ترین عباراتی است که در منابع اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در خصوص حسین بن علی (ع) صادر شده است.[7] یا شخص پیامبر حسنین (ع) را ریحانه خود در دنیا معرفی کرده است.[8] ابو احمد عسکری از اوزاعی در خصوص حدیث آل کسا نقل می‌کند در مورد هیچ شخصی غیر از پیامبر، علی، فاطمه، حسنین این فضیلت را نشنیده‌ام.[9]

حسین (ع) سرور جوانان اهل بهشت

در کتاب استیعاب ابن عبدالبر و فضایل الصحابه این حدیث نبوی در خصوص حسنین (ع) آمده است که ایشان فرمودند: «حسن و حسین جوانان اهل بهشتند خدایا من آن دو را دوست دارم و هرآن‌که آن دو را دوست دارد نیز دوست دارم»[10] ابن کثیر می‌نویسد: «امام احمد بن حنبل می‌گوید وکیع از ربیع بن سعد از ابوسابط برای ما روایت کرد: حسین بن علی (ع) وارد مسجد شد. در این هنگام جابر بن عبدالله گفت: هر که دوست دارد سرور جوانان اهل بهشت را ببیند، به او نگاه کند. من این موضوع را از رسول خدا (ص) شنیدم».[11]

 

حدیث «حسین منی و انا من حسین»

در کتاب اسدالغابه حدیثی از پیامبر در وصف حسین (ع) آمده است: «: قال رسول الله صلّی الله علیه و سلم: حسین منی، و أنا من حسین...».[12] این حدیث در کتب سنن ترمذی، الادب المفرد، مسند امام احمد بن حنبل، سنن ابن ماجه، المستدرک علی الصحیحین نیز آمده است.[13] بعید به نظر می‌رسد که مقصود پیامبر از این حدیث، پیوند خوشاوندی ایشان و حسین (ع) باشد؛ به ویژه با توجه به بخش دوم حدیث که می‌فرمایند: «و من از حسینم» بنابراین پیامبر اسلام در این حدیث، موضوعی دقیق‌تر و ژرف‌تر را در نظر دارد و احتمالاً به وحدت هدف و روش، و نیز به همسانی روحیه رسالت مدار خود و حسین (ع) در راه تحکیم رسالت خداوند و پاسداری از اصول آن اشاره می‌کند؛ رسالتی که هدفش اصلاح انسان، نجات وی از تاریکی‌های نادانی و پیشرفت او در دستیابی به کمال مطلوب است.[14][15]

 

 

 

 

حسین امتی میان امت‌ها، تجلی پیامبر و خبر پیامبر برای دوستداران حسین (ع)

پیامبر فرمود: «احب الله من احب حسیناً»[16] یعنی: «خداوند دوستدار حسین را دوست می‌دارد». یا در سنن ترمذی از پیامبر آمده است: «حسین؛ سبط من الاسباط»[17] یعنی: «حسین امتی از امت‌ها است». خداوند در آیات اول سوره شمس به خورشید، ماه و روز و شب سوگند یاد می‌کند. «والشمس و ضحاها و القمر اذا تلاها، و النهار اذا جلاها و اللیل اذا یغشاها» برخی مفسران اهل سنت شمس را پیامبر، قمر را علی و النهار اذا جلاها را حسنین می‌دانند.[18] سیوطی اللولو و المرجان در آیه 22 سوره الرحمان را تأویل به حسنین می‌کند.[19]

ابن عباس در تفسیر آیه «ولاتَقتُلوا أنفسَکم...»[20] می‌گوید: لاتقتلوا اهل بیت نبیکم و ایشان به آیه مباهله استناد کرده است که منظور از افسکم، اهل بیت (ع) است که شامل پیامبر، علی، فاطمه و حسنین (ع) می‌باشد.[21] در روایتی از داوود بن سلیمان و او از امام رضا (ع) و ایشان از اجداد خود نقل می‌کند که: «پیامبر در تفسیر آیه 69 سوره مبارکه نساء فرمود: تبیین یعنی محمد (ص) صدیقین یعنی علی (ع)، شهدا حمزه و صالحین، حسنین (ع) است».[22]

 

 علاقه پیامبر به حسین (ع)

پیامبر نسبت به همه مسلمانان علاقه داشت. این علاقه نسبت به خاندان خود دوچندان بود. در المستدرک به نقل از ابوهریره روایت شده است: «هرگاه حسین بن علی را می‌دیدم، به شدت می‌گریستم؛ چرا که رسول خدا یک روز از خانه بیرون آمد و مرا در مسجد یافت. ایشان دست مرا گرفت و به من تکیه داد. من همراه ایشان به راه افتادم تا اینکه به بازار بنی قینقاع رسیدیم و هنوز هیچ سخنی با من نگفته بود. رسول خدا به گشت و گذار در بازار و نظاره آن پرداخت و آن گاه همراه من به مسجد بازگشت و در آنجا نشست. جامه‌اش را کاملاً دور بدن خود پیچید و به من فرمود: فرزند خردسالم را نزد من بخوان. در این هنگام حسین شتابان داخل شد، خود را در دامن پیامبر انداخت و آن گاه دستش را میان محاسن رسول خدا فرو برد. رسول خدا نیز دهان حسین را باز کرد و دهانش را مکید و بوسید و فرمود خدایا من او را دوست دارم پس تو نیز او را دوست بدار».[23]

در کتاب فضائل الصحابه ابن حنبل[24] آمده است که پیامبر به علی، زهرا و حسنین نگریست و گفت: «من در جنگم با هرکسی که با شما در جنگ است و در صلح‌ام با هرکسی که با شما در صلح است».[25] حدثنا عبدالله قال: حدثنی ابی نا ابواحمد نا سفیان ... عن ابوهریره قال رسول الله: من احبهما فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی یعنی حسن و حسین.[26]

از براء بن عازب روایت شده است که پیامبر فرموده است: «پروردگارا! من این دو را دوست دارم، تو نیز دوست بدار».[27] ابن کثیر در باره مقام حسین بن علی (ع) می‌نویسد: «پیامبر حسن و حسین را گرامی می‌داشت و به آن‌ها محبت می‌کرد. لذا حسین از صحابه پیامبر به شمار می‌رود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار، محشور و مصاحب بود و حضرت رسول نیز از او رضایت کامل داشت، اگرچه حسین در سنین کودکی بود».[28]

صاحب کتاب معرفه الصحابه می‌نویسد: «ابوعبدالله، حسین بن علی ریحانه و شبیه رسول الله است، آن حضرت پس از ولادت وی در گوش او اذان گفت، وی سرور جوانان بهشت و پنجمین نفر اهل کساء و فرزند سیده النساء است. پدرش پاسدار حوض و ذوالجناحین عموی اوست، وی دست پروده نبوت است که در دامن اسلام پرورش یافته و از منبع ایمان تغذیه شده است».[29]

در خصوص ماجرای مباهله و نقش بارز حسین بن علی (ع) از عمرو بن سعید بن معاذ روایت شده است که: «هیات نمایندگان نجران به ریاست عاقب و سید وارد شدند و گفتند: ای محمد آیا تو صحاب ما را یاد می‌کنی: پیامبر گفت صاحب شما کیست؟ گفتند عیسی بن مریم. پیامبر گفت او بنده خدا و پیامبر او بود. .... پیامبر دست علی، فاطمه و حسنین را گرفت و گفت: اینان پسران و جان‌ها و زن‌های ما هستند».[30]

 

 اخباری در قیام و شهادت حسین بن علی (ع)

در منابع اهل سنت، اخباری از پیش بینی‌های پیامبر مبنی بر شهادت حسین بن علی (ع) و اثرات قیام او آمده است. در این منابع؛ یزید را عامل اصلی شهادت حسین بن علی (ع) معرفی کرده‌اند.[31] نامه نگاری ابن عباس با یزید بعد از این که ابن عباس با عبدالله بن زبیر بیعت نکرد،[32] اقرار عبیدالله بن زیاد که او گفت: «اما [درباره] قتل حسین؛ یزید به من دستور داده بود که او را بکشم وگرنه یزید مرا خواهد کشت. من چنین تصمیم گرفتم که او را بکشم و خود را از کشتن نجات دهم»،[33] نامه عبیدالله بن زیاد زمانی که متوجه شد حسین بن علی در کربلا فرود آمد: «شنیده‌ام در کربلا منزل ساختی. امروز یزید به من نامه نوشت و گفته است، که پهلو بر جامه خواب نگذارم و طعام لذیذ نخورم تا آن وقت که تو را به خدای تعالی رسانم، مگر که به حکم او راضی شوی و بیعت کنی».[34]

ارتباط صحابه و فرزندان آنان در سده نخست هجری برعکس امروز، تعصب آمیز و از روی خشونت و کینه یا نبود یا حداقل بود. شخصی از عبدالله بن عمر بن خطاب پرسید: «اگر کسی در حالت احرام، مگسی را بکشد، حکم‌اش چیست؟ گفت: مردم عراق از کشته شدن مگس می‌پرسند در حالی که فرزند دختر رسول خدا را کشتند! حال آن‌که نبی اکرم فرمود: حسن و حسین گل‌های خوشبوی من در دنیا هستند»[35] ابن عربی در خصوص شهادت حسین بن علی (ع) می‌گوید: «مصائب و ناگواری‌ها مایه تأسف است، اما بر مصیبت حسین (ع) تأسف بلکه هزاران افسوس لازم است».[36]

زُهری می‌گوید: «وقتی که خبر شهادت حسین (ع) را به حسن بَصری دادند، به قدری گریه کرد که دو طرف گیجگاهش تکان می‌خورد سپس گفت: خدا ذلیل کند امتی را که پسر دختر پیامبرشان را کشتند. به خدا سوگند که سر حسین را به پیکرش باز می‌گردانند و بعد از جدّش و پدرش از پسر مرجانه انتقام او را می‌گیرند».[37] امام احمد بن حنبل می‌گوید: «ام سلمه گفت: شنیدم که جنیان بر حسین گریه می‌کنند».[38] ابن تیمیه در خصوص جریان کربلا می‌گوید: «بدون تردید حسین بن علی هم چون بسیاری دیگر مظلومانه به شهادت رسید. قتل وی و همکاری در آن و رضایت به آن مصیبتی است بزرگ که مسلمانان متحمل شدند؛ اما برای حسین شهادت و علو درجه و جایگاه بلندی است».[39] ابراهیم نخعی نیز می‌گوید: «عمر بن عبدالعزیز خلیفه پارسای اموی گفته است: اگر من از قاتلان حسین بودم و به بهشت می‌رفتم خجالت می‌کشیدم به چهرهٔ رسول الله نگاه کنم».[40] ابن کثیر در تأیید سخنان ابن تیمیه و نخعی می‌نویسد: «هر مسلمانی باید از قتل حسین اندوهگین باشد، او از سادات مسلمین و علمای صحابه و پسر برترین دخت رسول الله است و بسیار عابد، شجاع و سخاوتمند بود».[41]

در اثری متعلق به قرن سوم و چهارم قمری در ایران به نام «سواد الاعظم» از اسحق بن محمد سمرقندی؛ اعتقاد به دوازده مسئله (به اجماع عالمان مدینه) از موجبات بطلان ایمان و ایجاد کفر دانسته شده است که هفتمین آنان در مورد حسین بن علی (ع) است. در این کتاب آمده است «اگر گویند حسین بن علی - رضی الله عنهما - باغی بود و حق به دست یزید بود کافر می‌شود».[42] نظر محمد طنطاوی از علمای الازهر: طنطاوی در مقاله مصائب حسین در عهد اموی. مواضع این دو امام را حقوق طلبانه می‌خواند و در محکومیت معاویه و یزید سخن می‌گوید. او موروثی کردن خلافت توسط معاویه را بدعتی می‌داند که هیچ خلیفه‌ای قبل از وی انجام نداد.[43] این‌ها تنها نمونه‌هایی از ارادت اهل سنت نسبت به خاندان عصمت و طهارت بود. آنانی که بر طبل تفرقه و دودستگی میان مسلمانان می‌کوبند یا از صحت و وجود اینگونه روایات اطلاع دارند یا ناآگاهانه بین مسلمانان ایجاد دو دستگی می‌کنند که اهل سنت نسبت به اهل بیت مواضع منفی و خصمانه دارند.

در اشعار شاعران اهل سنت نیز قیام حسین بن علی (ع) بازتاب چشمگیری داشته است. در حدیقه الحقیقه سنایی، امام اساس دینداری تصویر شده و لعن یزید درون مایه‌ای رایج در مثنوی سنایی است و مولوی در دیوان شمس حسین بن علی (ع) سمبل امر قدسی و انسان کامل می‌داند.[44] به عنوان نمونه در دیوان سنایی آمده است:

خرمی چون باشد اندر کوی دین کـز بـهر حـق

خون روان گشته است از حلق حسین در کربلا[45]

حبـذا کـربـلا و آن تـعظیـم

کز بهشت آورد به خلق نسیم

و آن تن سر بریده در گل و خاک

و آن عزیزان به تیغ دل‌ها چـاک

عالمی برجفا دلیر شـده

روبه مرده شرزه شیر شده

و آن گزین همه جهان کشته

در گل و خون تنش بیاغشته[46]

 

دین حسین توست، آز و آرزو خوک و سگ است

تشنـه این را می‌کـشی وآن هـر دو را می‌پروری[47]

در دیوان شمس حسین بن علی (ع) از قهرمانان شعر مولوی است. او در غزلیات شمس در ابیات متعددی برای او، نقش ویژه عرفانی، اخلاقی و انسانی قائل شده است. نگاه مولوی به حسین بن علی (ع) و نقشی که برای ایشان در این اثر در نظر گرفته است در ذیل می‌آید:

دل است همچو حسین و فراق همچو یزید

شهید گشته دو صد ره به دشت کرب‌وبلا[48]

شهید گشته به ظاهر، حیات گشته به غیب

اسیـر در نـظر خصـم و خسروی به خلا[49]

کجایید ای شهیدان خدایی

بـلاجویان دشت کربـلایی

کجایید ای سبکباران عاشق

پـرنـده‌تر ز مـرغان هوایی[50]

شیخ صالح المغامسی، امام جماعت مسجد قبا و از وهابیون عربستان مطلب جالبی در خصوص قیام حسین بن علی (ع) دارد که برخی از قسمت‌های آن ذکر می‌شود: «اما من الان در مورد مذهب شیعه صحبت می‌کنم. این مذهب بر چیز مشخصی که مردم را گرد خود می‌آورد استوار است و آن چیزی که شیعیان می‌خواهند به واسطه آن مردم را گرد خود بیاورند در اصل و اساسش حق است. شیعیان می‌گویند ما مردم را به محبت اهل بیت و دور ساختن ظلم از آنان دعوت می‌کنیم. ما اهل سنت می‌دانیم که در زمان بنی‌مروان و معاویه و پس از آن‌ها یقیناً ظلم بزرگی به اهل بیت شده است در زمان یزید حسین بن علی به شهادت رسید و در زمان هشام بن عبدالملک زید بن علی شهید شد و اهل بیت مورد ظلم و ستم قرار گرفتند و همان‌طوری که دعبل سروده است دختران زیاد در قصرها در امان بودند در حالی که خاندان پیامبر در بیابان‌ها بودند. بنابراین، این پرچم پرچم حق است.[51]

 

 

[1]. قادری، «بررسی شاخص‌های شخصیتی و سیاسی و جریانی امام حسین (ع) در نگاه اندیشمندان اهل سنت»، هفتمین همایش بین المللی قیام تاریخی عاشورا از دیدگاه اهل سنت، 1399، ص 2

[2]. ابن جوزی، شرح حال و فضائل خاندان نبوت (ع)، 1379، ص 316

[3]. ابن اثیر، اسدالغابه، 1409‌ق، ج 1، ص 569

[4]. کنایه از کسی که چشم کوچک دارد

[5]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، 1412‌ق، ص 397

[6]. ابن اثیر، اسدالغابه، 1419‌ق، ج 1، ص 499

[7]. پیشین، ج 1، ص 566

[8]. ابن اثیر، اسدالغابه، 1419‌ق، ج 1، ص 568

[9]. پیشین، ص 569

[10]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، 1412‌ق، ص 391؛ احمد بن حنبل، فضایل الصحابه، 1403‌ق، ص 771

[11]. ابن کثیر، البدایه و النهایه، 1407‌ق، ج 8، ص 225

[12]. ابن اثیر، اسدالغابه، 1419‌ق، ج 1، ص 499

[13]. سنن الترمذی، بی‌تا، ج 5، ص 324؛ الادب المفرد، ص 85؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 172، ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، 1419‌ق، ج 1، ص 85؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 177

[14]

[15]. حکمت الرحمه، امامان اهل بیت در کتب اهل سنت، 1392، ص 107

[16]. ابن اثیر، اسدالغابه، 1419‌ق، ج 1، ص 568

[17]. سنن الترمذی، بی‌تا، ج 5، ص 324

[18]. حسکانی حنفی، شواهد التنزیل، 1411‌ق، ج 2، ص 432

[19]. سیوطی، الدرالمنثور، 1404‌ق، ج 6، ص 14

[20]. نسا/ 29

[21]. جسکانی، شواهد التنزیل، 1411‌ق، صص 182-181

[22]. پیشین، صص 197-199

[23]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 177؛ احمد بن حنبل، فضایل الصحابه، 1403‌ق، ص 789

[24]. امام و پیشوای مذهب حنبلی (241-164‌ق)

[25]. احمد بن حنبل، فضایل الصحابه، 1403‌ق، ص 767

[26]. پیشین، 1403‌ق، ص 771

[27]. ترمذی، المناقب، باب مناقب حسنین، ج 5، ح 3782؛ احمد بن حنبل، مسند، ج 5، ص 369

[28]. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 4، ص 142

[29]. حافظ ابونعیم اصفهانی، معرفه الصحابه، ج 2، ص 661

[30]. زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، 1407، ج 1، ص 368

[31]. ابن عثم کوفی، الفتوح، 1411‌ق، 5، ص 10؛ ابن قتیبه دینوری، امامت و سیاست، 1380، ص

[32]. بسوی، 1401، ج 1، ص 531

[33]. ابن اثیر، الکامل، 1385، ج 4، ص 140

[34]. ابن اعثم کوفی، الفتوح، 1411‌ق، ج 5، صص 84-85

[35]. ابوالعباس زین الدین الشرجی، مختصر صحیح بخاری، 1384، ج 2، ص 265

[36]. ابن عربی، العواصم من القواصم،1407‌ق، ص 334، ابن جوزی، شرح حال و فضایل خاندان نبوت، 1379، ص 366

[37]. ابن جوزی، شرح حال و فضایل خاندان نبوت، 1379، ص 357

[38]. احمد بن حنبل، فضایل الصحابه، 1403‌ق، ص 776

[39]. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 4، ص 550

[40]. طبرانی، الکبیر، ج 7، ص 195

[41]. ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج 9، ص 205

[42]. سمرقندی، السواد الاعظم، به نقل میرابوالقاسمی، تحول گفتمان در گزارش واقعه کربلا، 1393، ص 43

[43]. بی آزار شیرازی، اسلام آیین همبستگی، 1377، ص 143

[44]. درزی، «نهضت حسینی در دو اثر منظوم اهل سنت: حدیقه الحقیقه و دیوان شمس»، نشریه معارف حسینی، 1400، ص 125

[45]. سنایی، حدیقه الحقیقه، 1341، ص 41، به نقل درزی، ص 129

[46]. سنایی، حدیقه الخقیقه، 1329، ص 270

[47]. پیشین 1329، ص 655

[48]. مولوی، دیوان شمس، 1376، ص 134؛ به نقل درزی، ص 134

[49]. پیشین، ص 135

[50]. همان

[51]. https://al-shia.blog.ir/

 

محقق و پژوهشگر: جناب آقای مسعود بهرامیان (حوزه تقریب پیروان مذاهب اسلامی)

 

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
ویدیو